نتایج جستجو برای عبارت :

پامالِ لشگرِ پیشتازِ غم

کارنامه ی اعمالم رسید، و من نفر اول کلاس شدم! (۱۹/۸۶) درست حسم رو نمیفهمم. نمیدونم باید خوشحال باشم یا.. این روز ها بیشتر از هروقت دیگه ای به هدف کارهام نگاه میکنم. دائم از خودم میپرسم فلان کار رو برای چی انجام میدم؟ هدفم چیه؟ هدف من از درس خوندن و نفر اول شدن چیه؟برنامه ی درس خوندنم مرتب نبود و حتی فکر میکردم معدلم ۱۸ میشه. توی فرجه ی امتحاناتم روزانه سه تا درس میخوندم. یک درس امتحان مدرسه، دو درس آزمون حوزه، و بین امتحانات ترم و مطالعه ی حوزه یک
 
مهدی جان
 
ای کاش جهان پَرتُوِ نورت میشد
می آمدی و محوِ حضورت میشد
 
این لشگرِ اربعین ارباب حسین
ای کاش که لشگرِ ظهورت میشد
 
 
 
آیت الله وحید خراسانی :
خوش به حال پیاده روها، امیدواریم همه در شب و روز اربعین، در آن مقامی که (وَ اِجابه الدعا تحت قبه) همه دست به آسمان بلند کنند بگویند:
اللهم اَرِنِی الطَّلعه الرَّشیده وَالغُرَّه الحَمیده
باید شما هم در هر نقطه ای هستید، شب و روز اربعین، فرج را از خدا بخواهید.
 
 
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ا
مهدی جانای ڪاش جهان پَرتُوِ نــورت میشد
می آمدی و محوِ حضــــورت میشد
این لشگرِ اربعــین ارباب حســــین
ای ڪاش که لشگرِ ظهورت میشد

اربعین
حسینی نزدیک است و ایامی که در آن قرار داریم، روزهایی است که آل الله را
به سرپرستی حضرت زینب(سَلامُ الله عَلَیْها) شهر به شهر می­گردانند. و در
عظمت مصیبت آن بانوی عظیم القدر همین بس که اهل بیت حضرت امام
حسین(عَلَیْهِ‌السَّلام) و خاندان رسالت را به مجالس شراب و معصیت
می­بردند. آن
بزرگوار این همه فجایع
 
...عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِیرَةِ حِینَ قَدِمَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِیمَنْ دُعِیَ فَبَیْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ یَأْکُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى‏ الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى‏ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِیَ بِقَدَحٍ فِیهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ
                
باده ای خواهم جهانسوز و دلی باده گسار
تا که باز آرد دلم را، در شکیب و در قرار
تا خرابم سازد از آن می که بر بادی دهد
لشگرِ این زهد پوچ و شیوه ی لیل و النهار*
گر خطرها باشد اندر وصل آن لیلی چه باک 
هر که مجنون باشد او، بر کف گذارد جانِ زار
کاروان سالار راهم کو، در این راه خطیر؟
جز یکی رطلی گران*و یک دلی بی اعتبار
نقطه ی عشقی که بر نیش و خَمِ پرگار شد
میکشد دل را به سوی حلقه های بیشمار
زین تنِ خاکی ملولم، ساقیا نقشی بزن
تا خزانم بُگذرد و
خاطرات دامنه
 
7307
از نوشته هایم در مدرسۀ فکرت
 
به قلم دامنه: به‌ نام خدا. سلام. زنگ انشاء مدیر (قسمت ۸). حالا را نبین که زربال می‌خرند، بلدرچین می‌خورند، کِتف‌وبالِ آماده می‌خرند، چکسن‌پکسن به سیخ می‌کشند، یا ته‌چین می‌کنند و یا آلوخارش. نه. آن زمان -دست‌کم- اَم مَلِه‌سر این‌طیری بود:
 
کدبانوی خانه، حالا یا ننه، یا دِدا، یا گت‌داداش، یا خاله، یا عمه، یا بَوا، یا همسایه، یا دِرازقِبا (=موجود هیولایی ترسناک) و یا گَنّا و آق بَوا، از پیش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها